سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافی

مترو حیوان نجیبی است!

سید عارف حسین دیدگاه

مترو حیوان نجیبی است!

 مترو حیوان نجیبی است چون می گویندمردم چند نفری پشت حیوان می نشینند ولی آخش هم در نمی آید، نه مثل خر مش عباس که دیروز ما سه نفری پشت آن نشسته بودیم، آنقدر نانجیبی و لگدپرانی کرد که هر سه تامان بر روی زمین افتادیم. پدرم می گوید اگر مترو به روستای ما بیاید تمام علوفه ما را یک روزه می خورد ولی عوض آن با گوشتش می شود همه مردم شهر را سیر کرد. پدرم می گوید خوردن گوشت مترو مکروه است. حکم گوشت خر را دارد. من به پدرم می گویم بیا گاوهایمان را بفروشیم و مترو بخریم. پدرم می گوید چیزی که زیر زمین راه برود به دردمان نیم خورد و به درد همان خارجی ها می خورد که هیچ چیزشان شبیه آدمی زاد نیست.
ما از این انشا نتیجه می گیریم که مترو حیوان خوب و به درد بخوری است و هرکس یک جفت از آن را باید داشته باشد.
بر همگان واضح و مبرهن است که مترو یک نوع کرم خاکی است که در زیر زمین تونل می کند. شاید هم یک نوع جانور موذی که در قنات های خارج وجود دارد. مردم آن جا پول می دهند تا سوار این جانور شوند.
ممکن است یک روز مترو زمین را بکند . از روستای ما سر در بیاورد، ما آن وقت باید با بیل آنقدر مترو را بزنیم یا بمیرد و فرار کند چون مترو و زمین های کشاورزی ما را خراب می کند و احتمال دارد آب قنات را نجس کند. پدرمان می گوید: من اگر مترو را ببینم می فرستمش خانه کدخدا را خراب کند که خانه خرابمان کرد. ننه مان می گوید: مرد این حرف ها را نزن یک وقت به گوشش می رسد. پدرمان می گوید: من توی خانه خودم هم نمی توانم حرف بزنم. آخر از کجا می شنود. ما آرزو داریم اگر یک وقتی مترو به روستای ما آمد خانه های بین خانه ما و خانه حسین این ها را خراب کند تا ما با هم همسایه شویم.اما از این انشا نتیجه می گیریم که مترو جانور موذی و به دردنخوری است و روستاها را خراب می کند.
من باید در مورد مترو بگویم که آنچه بر همگان واضح و مبرهن است این است که این جانور مال از ما بهتران است که در زیر زمین زندگی می کند. و ما نباید به آن فکر کنیم چون از ترس شب ها خوابمان نمی برد و حتی نمی توانیم شب ها تنهایی دست به آب برویم. اجنه شب ها سوار مترو می شوند و تمام زیر زمین را می گردند و اگر کسی شب ها آب جوش به روی زمین بریزد، مترو را می سوزاند و اجنه  هم او را نفرین می کنند و او دیوانه می شود. مش حسن می گوید یک شب در دره جنب باغش را بیل می زده، که یک دفعه بیلش به مترو گیر می کند و مترو از زمین بیرون می آید و او را تا ده دنبال می کند.مش حسن مترو را به ظفرجنب قسم می دهد که او را ول کند و مترو هم به او می گوید که دفعه آخرش باشد که شب ها باغش را بیل می زند. مش حسن می گوید از آن شب به بعد هر شب خواب مترو عصبانی را می بیند که دنبالش می کند. مش حسن ما را نصیحت می کند که دست از سر مترو برداریم و انشایش نکنیم. ما به او می گوییم که این موضوع را آقا معلممان داده. مش حسن می گوید: آقا معلمتان غلط کرده با تو. مرتیکه فکر می کند حالا که از شهر آمده می تواندهر چه خواست توی کله بچه های ما فرو کند.
ما از این انشا نتیجه می گیریم که درباره مترو نباید انشا بنویسیم چون اگر این کار را بکنیم از ما بهتران ما را اذیت می کنند و حتی اگر معلممان هم گفت، این کار را نباید بکنیم.
حالا تصور کنید جایزه بهترین انشا، سفر به اروپا و بازدید از مترو باشدو صاحبان این سه انشا هم انتخاب شده باشند. فکر می کنید چه اتفاقی می افتد.
منبع:

دفتر طنز حوزه هنری

علیرضا لبش

گرفته شده از سایت تبیان


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (340) ، بازدید دیروز: (38) ، کل بازدیدها: (261815)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ